- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نه هر آشفته دلی بیسر و سامان علیست هر که سلمان علی بود مسلمان علیست خلق مسکـین و یـتـیم ند و اسیـرند هنوز چارهشان جرعهای از سورۀ انسان علیست اولـیـن آیــۀ قــرآن عـلـی فــاطـمـه بـود پـس کجـا آیـۀ پـایـانی قــرآن عـلـیست صبح فـردا که همه عـالم و آدم جـمعـند کفر و ایمان همه شرمندۀ میزان علیست عرش و لوح و قلم و کرسی و ملک و ملکوت همگی یک طرف و یک طرف ایمان علیست راه را گـم نکـنـد خواهـش مـردم نـکـند در شب حادثه دستی که به دامان علیست از دم صـبـح ازل یـکـسـره تـا شـام ابـد هر که در سلک وجود آمده مهمان علیست
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
پسرم گـفت عـلی و پـدرم گـفـت عـلی مادرم یکسره از پشت سرم گفت علی حکم کامل شدنم بود که یک نیمۀ من؛ گفت یا فـاطـمه نـیـم دگـرم گـفت عـلی یا علی گشت عصای پدرم طوری که وقت برخاستن از جا پـسرم گفت علی نَـفْـس را از درِ تـهـدیـد بـه راه آوردم دید از جان خودم میگـذرم، گفت علی شد کـریم دو جهـان بین خـدایـان کَـرَم حسن ازبسکه به هنگام کَرَم گفت علی میتوانست که صرف خط و ابرو بشود ای بنازم به خودم چون هنرم گفت علی
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
زبان را گفتمش مدح علی کن شمّهای، شد لال بیان را گفتمش گفتا من و مدح علی صد سال قلم را کردمش آگه نویسد مدح او بشکست بیان و هم زبان و هم قلم گویا شده یکدست برو شاعر علی را کی توان تعریف با ابزار لسان لا یُری کرده علی را مدح چندین بار خدا چون خواست بنماید عیان اوصاف زیبایش علی را کرد خلقت ما خلق دیدند مولایش غرض از خلقت آدم که نامش صفوة الله است علی آید برون از پرده، عظما آیت الله است عـلـی الله نـی؛ امّـا یـدالله قـدرت الله گـو بشر نبود یقـین، الله هم نبود چه باشد او علی آن شاهد مشهود، علی آن عابد معبود علی ظاهر علی باطن علی حامد علی محمود همین بس لافتی الّا علی در شأن او آمد بنفسی اَنت گفتش بارها در حق او احمد علی بگذاشت عینی فرد جانش در ره اسلام بُود رسوا به اسلام اَر کسانی که گذارد دام
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مواجب میبرد خورشید از انوار ایوانش فلک نان میخورد از سفرۀ احسان سلمانش نرفته دست خالی از درش حتی یهودی هم به هر کس میرسم نَقلیست از لطف فراوانش پـناه آوردم از آتـش به زیر سـایۀ حـیدر که میبارد تمام لحـظههای سال بارانش کدامین حـیـدر کـرار، فـرزند ابـوطالب که شأن خاندانش گفته حق در آل عمرانش شهنشاهی که ممسوس است در ذات الوهیّت بُـوَد آئـینهای کامل برای وصف یزدانش به شأن ذوالفقارش عرشیان لاسیف میخوانند برادر هست با صدّیقه آن شمشیر برانش رسیدی تا به ایوان نجف تعظیم کن کانجا به چشم خویش دیدم انـبیا را ظل ایوانش به روز حشر خندان است آن شاعر که مصراعی به مدح شاه مردان مرتضی دارد به دیوانش پـنـاه آوردگـان کـشـتـی شـاه شـهـیـدانـیم همان کشتی که در دستان اصغر هست سکانش
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
لب تـشنـگـان قـطـرۀ بـاران حـیدریم ساغـر بیـاورید که مهـمـان حـیـدریم تقـدیر را به زلف سیاهـش گره زدیم از این جهت هـمیشه پریشان حیدریم در راه عـشق قـبلِ رسیـدن به کربلا کشتی شکست خوردۀ طوفان «حیدریم« در این مسیر، عقل به جایی نمیرسد دیـوانه وار گـوش به فـرمان حیدریم یا کـافـریم کافـر هر چـیز غـیر از او یا مـؤمنـیـم و تازه مـسـلمان حـیدریم از بَخت و رَخت و دین و دِلِ خود گذشتهایم در سلک خویش بیسر و سامان حیدریم رنگـین شدست سفـرۀ ما با قناعـتـش پس ریزه خوار سفرۀ احسان حیدریم ما سـائـلان ساحـت سلطانیاش شدیم تا روز حشر دست به دامان حـیدریم
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اوج اهداف نبوّت بیعلی بیفایده است بندگی جز با توسّل بر ولی بیفایده است روز و شب در سجده گویی: یا الهالعالمین در کنار آن نگویی یا علی بیفایده است اشهـد أنّ علی… را بر سر هر مـأذنه گر نمیگویی به آوای جلی بیفایده است منقـبتهای علی را بر همه باید رساند بهـر تـبلـیغ ولایت تـنـبلی بیفایده است سنّت احـمد تماماً دست اولاد عـلیست اجتهاد شافـعی و حـنـبلی بیفایده است بیولای مرتضی اصلا سراغ حج نرو چون به جا آری هزاران حج، ولی بیفایده است باطن بیمـرتـضی بـوی تعـفـن میدهد گرچه باشد ظاهر آن صیقلی بیفایده است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
چـشمۀ نـور در ایوان نجـف معـنا شد ذرّه با لطف تو خورشید جهان آرا شد هر زمان از تب دنیا ز نـفـس افـتادیم بـا غـبـار نـجـفـت راه تـنـفـّس وا شـد مدعی خواست که تـقـلید زکاتت بکند به رکوع تو قـسم پیـش همه رسوا شد سالها رفت به دنبال حـقـیـقت سلمان عاقـبـت گـم شدهاش نزد عـلی پیدا شد هرکه شد محرم دل در حرم یار بماند بیسبب نیست که سلـمان شما مـنّا شد پشت بر دلبری سکّه کند در شب فقر مـکـتـبـت روشـنـی راه ابـوذرهـا شـد راز غـمهای علی فاش نخواهد گردید مگر آن چاه بگوید که چه با مولا شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هرکس که شد غلام تو با احترام شد پس خوشبحال آنکه برایت غلام شد فردا فقیر کوی تو آقاست در بهشت قـنـبر به لطف نام تو عالیمقـام شد هر سینهای که مَحرم راز نبی نبود! اینگونه شد که با تو فقط همکلام شد مولا حلال بیتو برایم حلال نیست آبروان بدون تو بر من حـرام شد یا تا نـجـف مرا ببـرم یا بکُـش مرا فـرقی نـمیکـنـد بـخـدا هرکـدام شد باید که شرح فضل تو را صد کتاب کرد یک منقـبت نوشـتم و دفـتر تمام شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تـفـسیر تو بدست قـلـم، نا مُیـسّر است تصویر تو به چشم بشر، نا مصوّر است بـایـد بـرای مـدح تـو قــرآن بـیــاورم مصحف برای وصف تو از شعر بهتر است تـأویل واژه واژۀ قـرآنِ حق عـلیست پس « انّـما ولـیّکم اللّه »، حـیـدر است انگـشتر عـقـیق تو آمـوخت در رکوع خدمت به خلق حین عبادت، میسّر است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تصوّر میکنم در ذهنِ خود ایوان زرّین را برای دردها پـیدا نـمودم راه تسکـین را پـرسـتـیـدند آتش را اگـر آبـاء و اجـدادم خدا را شکر از چشمان تو آموختم دین را اگر فرهاد قبل از کوه، اوصاف تو را میخواند رها میکرد از اول غرورِ تلخِ شیرین را دمی پیش فقیرانی و گاهی عرش اعلایی طراز عشق تو تعیین کُند بالا و پایین را رکوعت حلقۀ انفاق را در گوش عالم کرد کدامین شاه اینگونه کرامت کرده مسکین را؟ عصا را اژدها کردی شما، امّا نمیدانم چرا موسی گرفته در میان خلق تحسین را؟! زمانی که کمی اعجاز را ظاهر کنی، قطعا مریدان نجف گویند، حتی مردم چین را مرا با جنتِ آب و درخت و حور، کاری نیست نمیخواهم بدون تو دمی این دام رنگین را برای زاهدان بیعلی قرآن چنین فرمود: فقط پُر کرده از مصحف الاغی بار خورجین را »علیٌ حُـبُّـهُ جُـنَّـه قسیمُ النّـار والجَـنَّـه« برایت میسرایم باز هم این بیتِ تضمین را شکوه رد شمست را درِ خیبر تداعی کرد شنیدم در پس پرده تو داری برتر از این را وقارت داده درسی قنبرت را که یقین دارم کُند تدریس بر هارون مَکّی نیز تمکین را محبت بر تو کار هر کس و ناکس نمیباشد نهادی بی هوا بر دوش ما این بار سنگین را زمان قبض روح عاشقان میآیی از این رو زیارت نامه باید گفت در آن لحظه تلقین را
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سیزده جرعه زنم از روی رخشان علی یکصد و ده بار هدیه، جان به قربان علی از بـهـشت آدم اگـر با جـرم گـنـدم آمـده من به جنت میروم از خوردن نان علی گر خدا با روی حیدر با نبی گـفته سخن بهتر این باشد که گویم مدح سلمان علی هر کریمی سفره داری کرده در این روزگار روز اول بوده او در سفره، مهمان علی مصطفی فرمود هرجا رفت بر آنجا روید برنباید داشت چشمان را ز چشمان علی گشته چون تقوا محک در سایه حصن حصین میشود سنیجده هر مؤمن به ایمان علی عاقبت بر خیر میگردد هرآنکه وقت مرگ چون بیفتد روی او بر روی خندان علی هر که میآید نجف بر پای او خورده زمین اندک اندک میرسد بر جمع مستان علی گنبد و ایوان و صحن و مضجع او مال من این دل و عشق و نگاه و بوسه از آن علی تا قلم بر روی کاغذ رفت ماتش بُرده بود در ثـنا گوی غـزل الفـاظ، حـیـران علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
»درد» آمـدیم لطف تو مـا را دوا کند شایـد «غـریـبه» را نـگهت آشـنا کـند هر روزه دار پیش ضریح تو در نجف با بوسه بر ضریح تو هم روزه وا کند سرمست چشم توست غروبی که ظهر شد دستت به نور شـمس هم انفـاق ها کند هر ذرّه در عوالـم امکان برای وصل با اسـم تو خـدای خودش را صدا کـند امـیـد وصـل در دل مـا مـوج میزنـد عاشق، سحر، مقابل ایوان، دعا کند… بـاران و آیـههـای ذراعـیـّه بـالـوصیـد قلب مرا به عـشـق شـمـا مـبـتـلا کـنـد هرکس که باحضورتو خلوت نکرده است باید بـرای خـویش دلـی دست و پا کند چون آفتابِ لطفِ شما ذره پرور است بـی شـک خـرابـۀ دل مـا را بـنـا کـند قطعا نجات دست مناجات های توست عمری کـمـیـل با کـلـماتت صـفـا کـند رنـدانـه خواستـیـم خـدا را و عـاقـبـت مـا را به یک نگـاه تو حاجت روا کند در روز حـشر مست شراب الست را از بین خـلـق فـاطـمـه بـایـد جـدا کـنـد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
حیف مولا مردم عـالـم تو را نشناخـتـند دم زدند از تو ولی یکدم تو را نشناختند رهـبر افلاکی و از خاکـیان خاکی تری هم مـلائک هـم بـنیآدم تو را نشناخـتند با تو قومی محرم و قومی دگر نامحرمند ای عجب نامحرم و محرم تو را نشناختند هم به تخت جاه، هم ویرانه، هم دامان چاه هم به شادی هم به موج غم تو را نشناختند انـبـیـا بـودنـد از آدم هـمـه در سـایـهات لیک جز پیـغـمـبر خـاتم تو را نشناختند با وجود آنکه یک آن با تو نشکستند عهد بوذر و مقداد و سلمان هم تو را نشناختند تو حجر، تو جان کعبه، تو حیات زمزمی هم حجر، هم کعبه، هم زمزم تو را نشناختند عرشیان کز صبح خلقت با تو ساغر میزدند فاش گـفـتم فاش میگویم تو را نشناختند چون کتاب آسمانی حـرمتت شد پـایـمال ای یـگـانه آیت مـحکـم تو را نشناخـتـند با دو دسته بسته میبردند سوی مسجدت گوئی آنجا بودم و دیـدم تو را نشناخـتند چون فقیری کو تو را دشنام داد و نان گرفت ای علی جان مردم عالم تو را نشناختند در کنار خانهات بر همسرت سیلی زدند ای فـدای غـربـتت گردم تو را نشناختند ای شجاعت از تو تا صبح قیامت سر فراز ای قدت از هجر زهرا خم تو را نشناختند بارها در نخل میـثم دوستان کردند سیر حیف کآخر همچنان میثم تو را نشناختند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سخت بیمعناست، بیمعنا عبادت بیعلی پس نصیب کس نمیگردد شهادت بیعلی فرق چندانی ندارد خواندن و ناخواندنش هر که میخواند نمازی با جماعت بیعلی آنکه با بغض علی مُرده جهنم جای اوست پیش حق کی میشود مشمول رحمت بیعلی باید از باب عـلـی شد وارد راز و نـیاز پس دعا هرگز نخواهد شد اجابت بیعلی حُبّ او ایمان، خدا را شکر من هستم مُحب دیـن نـدارد ذرّهای ولله قـیـمـت بیعـلـی هست آنجا که علی باشد بهشت عاشقـان فـرق با دوزخ ندارد باغ جـنّـت بیعـلی از علی باید براتی در امان از نار داشت رد نگردد از صراط آدم سلامت بیعلی در روایت دیـدم از معـصوم حتی انبـیاء روز محشر کارشان افتد به زحمت بیعلی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مُستَجِیرٌ بِکُم... سلام آقا، ناجی انبیا علیجانم مهبط الوحی، معدن الرحمة، یا أخَ المصطفیٰ علیجانم مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم لائذٌ عائذٌ... به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علیجانم با دلی پر گناه آمدهام، باز هم رو سیاه آمدهام به امید پناه آمدهام، مَن أتٰکُـم نَجیٰ علیجانم عصمة المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله آبروی زمین امین الله، آبروی دعا علیجانم مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علیجانم گرچه آلودهام ولی گفتم، در نجف بیمعطلی گفتم صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علیجانم جلوۀ پنج تن شما هستی، قل هواللهِ من شما هستی اولین بت شکن شما هستی، قاتلُ الأشقیا علیجانم ای نمایانگر مسیر از چاه، بیتو هر بنده میشود گمراه نقطۀ تحت باء بسم الله، زوج خیرالنسا علیجانم شاکرم در دلم تو را دارم، بین آب و گلم تو را دارم گرچه من سائلم تو را دارم، همنشین گدا علیجانم لالم از گـفـتن ثنای شما، پدر و مادرم فدای شما هر چه دارم همه برای شما، لَكَ روحی فِدا علیجانم هادیِ راه سر به راهم کن، تو فقط لحظهای نگاهم کن بردهات میشوم سیاهم کن، همدم بردهها علیجانم به قلم میخورم قسم،به کتاب،سائلت را نمیکنی تو جواب تَرْزُقُ مَنْ تَشَا بِغَیْرِ حِساب، تَرْزُقُ مَنْ تَشا علیجانم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
آتش نمـرود را در دَم گـلسـتان میكند حلـقۀ انگـشـترش كار سلیـمان میكند میـثـم تـمّـار را با دار اُنـسـش میدهد آن امامی كز نگاهی خَلقِ سلمان میكند تا كه رو زد بركسی غیر از علی، ذات خدا یوسف صدّیق را در بند زندان میكند بین گرداب بلا چیزی نگو جز یا علی ذكر حیدر مُشكلت را سهل و آسان میكند مثل طفلی كه میان جمعیت گُم میشود دوری از شاه نجف ما را پریشان میكند هرچه میخواهم نگویم مدح او را،خود به خود نفس لـوّامه مرا فـوراً پشیـمان میكند عاقل از دیدِ من است آن كس كه با "نادعلی" با زبان روزه، دائم خـتم قـرآن میكند آسـمان در هـم نمیپـیچد بدون اذن او امر از او میرسد، افلاك طوفان میكند وحی صادر میشود از جانب مولای ما پس فقط روح الامین ابلاغ فرمان میكند ما كه تصویری نمیخواهیم جز صحن نجف مرتضی وقتی كسی را كارگردان میكند بر مشامش میرسد بوی حرم، امّا مُدام سائل این غم را درون سینه پنهان میكند شك ندارم هَمُّ و غَمَّش را ز خاطر میبرد هرگدایی در حرم رو سمت ایوان میکند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو تو را خواندند بیهمتا و رقصیدند در آتش علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی اینچنینی تو زبان شاعرانت میشوم، میپرسم از خالق: چگونه آفریدت؟ کاینچنین شورآفرینی تو گواهی میدهد خاتم، که خاتمبخشِ عشّاقی الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگـینی تو من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم: علیِ آسمانها اوست، اعـلای زمینی تو تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟ امینی تو؟ من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو فقـط بر «لافتی الا عـلی» باید پناه آورد چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد اگـر اسـتـاد پـیـکـار یـل امالـبـنـیـنـی تـو امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو تو را با دستهای بسته میبردند و میپرسم: دلیل خلق عالم! پس چرا تـنهاترینی تو؟ فراریهای خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما بمـیـرم فاتح خـیـبر! بلاگـردان دیـنی تو چه حکمتهاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل! که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو «یمین» را میشمارم، تا صد و ده میرسم، یعنی: که معنای یمین، مولای اصحابالیمینی تو تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی صراط المستـقـیمی تو، امامالـمتّـقـینی تو قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو تو شیر حق، تو کراری، ولیالله و قهاری درِ عـلم نبی و نفـس خـتمالـمرسلیـنی تو یـدالـلـهـی و سیـفالله، روحالله و سـرّالله امیناللهی و یعسوبی و حـبلالمـتـینی تو معالحـقی و وجـهالله، نـورالله و عـیـنالله چه میماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو همه یک سو، تویی ساقی، تو در عینالبقا، باقی علی! عینالحیاتی تو، علی! عینالیقینی تو خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟ چرا اینگونه شاها! با گدایان مینشینی تو؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علی علیهالسلام
بنـویـسـیـد مـرا بـنـدۀ سـلـطـان نجـف بنـویسید که عـالـم هـمه قـربـان نجف وسـط عـرش بُوَد تختِ سلیـمانِ نجف
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
یا علی گفتم و تا عرش خدا طی کردم این چنین کـشفِ غـبار قـدم وی کردم باده از ذکر علی ریختهام جام به جام شُرب خمر از قـدح گوش پیاپی کردم بین هر روضه که ساقیش فقط شیر خداست کاسۀ چـشـم به دستـم طـلـب می کردم گوش این طایفه آواز گـدا نـشنـیداست خاطرم نیست که ناله به درش کی کردم به نیستان قدمی نه که پُر از آه دل است از غم دوری تو هر مُـژه را نی کردم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
دل شکـستۀ من انـس با عـلـی دارد امید از هـمه بگـسسته تا علی دارد منم ز شهـر ولایت ز کوچۀ عـشاق شـنـاسـنـامـۀ من مُهـر یا عـلی دارد خدا مدال علی دوستی به ما داده است به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟ خدا یکی و علی هم یکیست در عالم علی چنانکه خدا را، خدا علی دارد در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکـستۀ بیدست و پا علی دارد نه در گذشته، در آینده نیز هر ذی روح نظر به مرحمت مرتضی علی دارد به روز حـشر برای شـفـاعت امّـت علی، حسین و رسول خدا، علی دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
ای هست من زهست تو یا مرتضی علی دست خداست دست تو یا مرتضی علی چشم کسی نـدیـده به هـنـگـامِ کـارزار یکدفعه هم شکست تو یا مرتضی علی اوج تـمـام بـال و پَــر هـر پــرنــدهای باشد همیشه پست تو یا مرتضی علی بیچاره دشمنت که به تیغت دو نیم شد به به؛ به ضرب شصت تو یامرتضی علی مشکل گشای خلقی و حل میشود فقط کار همه به دست تو یا مرتضی علی ساقی کوثـری و دو دستـت پیاله است هستم خراب و مست تو یا مرتضی علی
: امتیاز
|